سلام . بالاخره تصمیم گرفتم بنویسم :| . ( الان قاعدتا باید بگم کنیچیوا میناسان :) )
خب یه موج بندی کنم حرفامو ! تا بدونم باید چی بگم ^_^ الان که دارم براتون می نویسم آهنگ Move your body از sia هم گوش میدم . ( قشنگه )
مـــــــــــوج اول : آقای میم.ط
یه دبیر خندان :| بامزه و صد البته سخت گیر ! که تکالیفو چک میکنه شدید . ولی دیروز حالمونو بهم زد . راجب یکسری کلاه ها گفت که تو زمستون میزدند و فقط چشما مشخص بود . بعد یکی نمدونم چی گفت این گفت ببین من میتونم حال بهم زن بگمااااا . :| بعد یهو گفت این کلاها ، وقتی یکی بخاد بالا بیاره شبیه صافی عمل میکنه :| . همه اَه و اوه میکردن . گفت مگه تجربی نیستین ؟ فردا یکی تو صورتتون بالا میاره اون وقت چی ؟ :|
این بشر یه چالگونه داره رو اعصابمه . حالا خودمم چال دارما :| ولی این رو مخه . قرینه نیست . همش یه وره صورتشه . بعد دوبرابره یه چال گود میشه .
داشت از دورانی که چاق و تپل بودن میگفت ، که آره من سابقه ترکیدن دکمه هم داشتم XD حالا ما داشتیم می خندیدیم تو آنتراک . ادامه داد : یه بار تو کلاس پسرا بلند داد زدم همینطور که می بینید !!! ، دکمه لباسم از زوری که زدم کنده شد و پرت شد XD خورد به یکی از دانشاموزا XD
بعد گفت هر وقت میرفته باشگاه ، احساس حقارت میکرده XD خلاصه . گفتش هر وقت میرفته وقتی میدیده که کناریش وزنه رو سنگین میکرد و میزد بعد خودش یه میله رو بزور بلند میکرد XD میگه کلا براش سخت بوده . بعد گفت اقا قبول دارم که یکی ورزش میکنه بازو در میاره ولی اینا دیگه کلا خیلی بودن :| بازو در میاره قدش چرا اینطوری میشه ؟XD
چت کرده بود رو یکی که تا شب براش تکالیفی که نیوورده رو تو اینستا عکس بفرسته .
بستنی هم برامون خرید XD . این بستنی ماله جلسه پیش بود . یه سوال دوازده قسمتی گفت اگر حل کنید براتون بستنی میخرم XD
دیگه هیچی به ذهنم راجب ایشون نمیرسه :|
مــــــــــوج دوم : آقای سخت گیر :|
بله . که بنده رو قبل کلاس خفت کرد و راه نمیداد :| چون چک نویس نبرده بودم :"| . چک نویس ده تا سوال همراهم نبود رام نمیداد کلاس . مث سگ ازش میترسم هنوز . بابا خیلی بد قاطی میکنه .
یهو وسط درس دادن داد میزنه ( خانوم گوشیتو جمع میکنی یا نه ؟ :| ) ( خانوم ساکت :| )
من پشمام جا دختره میریزه.
یا اون بار مچ یکیو گرفت که نمی نوشت . بردش بیرون و توبیخش کرد . وقتیم برش گردوند کلاس ردیف اول نشوندش.
من خیلی ازش میترسم :"|
مــــــــــــوج سوم : من ِ تنبل.
واقعن تنبلم :| خدایا خودت کمک کن -.- امسال بخیر بگذره .
دیروز یکسری عکس گرفتم که کلی روحیه گرفتم و ذوق کردم :"|
نه ولی میخوام یکم ت بخورم .
خدایی کتابخونه که میرم از بس آشنا میبینم از دوران نمونه دولتی حالم بهم میخوره از همه چی خصوصا درس ! ینی کتابخونه هیچ تاثیر مثبتی تو من یکی نداشته :|
بدم میاد . از دیدن آدمای گذشته . اصلا خوشم نمیاد با کسایی که میشناختم یکجا باشم . خصوصا ادمایی که .
بگذریـــم .
مـــــوج چهــارم : تولــد
دو روز پیش هم تولد آبجیم بود که اینقدر درگیر درسهام بودم نتونستم درست و حسابی بهش تبریک بگم. تولدت مبــآرک آجـی شیطونـم :)
مــــوج پنجم : دوستـیام =)
اونبار با ن. سر کلاس خیلی خندیدم XD
کلا همو یک روز می بینیم ، همون یک روزم خیلی میخندیم .
اون دفعه هی دبیر رو فحش میدادم میگفت : هیسس میشنوه !
یهو گفتم : بیشعور . دبیره چپ چپ نگام کرد XD
بعد اون دفه مانتوش مدلش جوری بود که سوراخ زیاد داشت . انگشتمو میکردم تو سوراخای لباسش. گفت : دستتو از تو سوراخام بکش بیرون .
گفتم : بی تربیت :|
یا گفت : چرا اینقدر فلانی کولیه ؟ گفتم نمیدونم . با مکث گفتم من چی ؟ :|
گفت : تو یک بیشعور منحرف ذهن خراب نفهم و مزخرفی :|
خندیدیم که گفتم مرسی واقعن.
یا همش هی سرمو میکنم تو گوشیش میگم با کی میچتی ابله ؟ میگه بتوچه بتوچه بتوچه اخه !
گفتم خودتو نمیگی تا ک تو گوشیمی ؟:|
مکث کردم و گفتم : ببین ما میتونیم دوستای خوبی برای هم باشیم . دوستای صمیمی بشیم . باهام راحت باش . اخه قیافت میره تو هم چیزی هست به منم بگو .
وسطش قیافشو که دیدم خندم گرفت . قیافش اینو میگفت ( تو چه چیزخلی هستی :| )
بعد خندیدم که خندید گفت : خاک بر سرت کنن .
بعد اینقدر بلند بلند خندیدیم .
یا اون بار آب انار گرفته بود . بعد بهم گفت دارم آب انار میخورم . گفتم بخور بخور آبشو بخور.
گفت زهرمار آبتو بردار .
بطری آبمو برداشتم و گفتم بذار آبمو بخورم .
بعد هی میگفت آب انار .
گفتم حالمو بهم زدی دیگه اه :|. ( یکم زدم جاده خاکی )
اخم کردم و گفتم : سیب هم آب داره ؟ :|
گفت اره .
گفتم : سیب و البالو و موز .
گفت : ابله اون شیرموزه . کجا دیدی اب موز .
زدیم زیر خنده :| ( الکی خوشیم :| نه ولی لحنش بامزه بود )
ادامه داد : خاک بر سرت .
بطری ابو ریختم روش یکی رد شد گفت چتونه ؟ :|
خلاصه کردم و گفتم : موز فقط شیر داره :|
از باقی دوستام بگم .
امیدوارم بهتر بشن =) و موفق ^^
مــوج ششم : آرتیست :)
کارای Kuvshinov ilya رو دوستدارم *-* خیلی آرتهاش خوشگلن *-*
| ,تو ,گفتم ,رو ,؟ ,یکی ,و گفتم ,آب انار ,کردم و ,خاک بر ,بتوچه بتوچه
درباره این سایت